روایتهایي درباره جشن مهرگان
مهربان پولادی - مهر يا ميترا در اوستا در رديف بزرگترين ايزدان است و در ايران باستان پيش از اشو زرتشت و روزگار اوستايي، يكي از ايزدان بزرگ بوده است.
در سنگ نبشتههاي هخامنشي نيز با املا و تلفظ اوستايي آن، ميثر آمده است. در سانسكريت، ميتره و در پهلوي ميتر كه بر نشان گذشت زمان، امروز مهر شده است. مهر یشت از یشتهای قدیمی و درست بعد از گاهان است در گفتگوی بین اشوزرتشت و اهورامزدا مشخص می شود که ایزد مهر پیش از زرتشت وجود داشته و ناگزیر اشوزرتشت او را مورد احترام قرار داد.
مفهوم مهر که از دیر باز به جا مانده کلام مقدس مانثره می باشد.هر ندا و آوازی نوعی آفرینش است مهر به معنی روح و جان نیز که همان روح زندگی است.ومحبت و درخشندگی به همراه دارد. مهر یشت دارای 35 کرده و هر کرده دارای بندها و قطعه و پاره هایی است که در کنار هم به شمارگان 146 می رسند.
كهنترين سند و نوشتهاي كه نام اين ايزد ديرين بشري در آن آمده و به دست ما رسيده است، لوحهايي گلين است كه تاريخ آنها هزار و چهارصد سال پيش از ميلاد و در سال 1907 ميلادي، در كاپاتوكااز شهرهاي آسياي كوچك در جايي به نام بغازكوي پيدا شد. در يكي از لوحهاي پيدا شده، پيمان و قراردادي است بين هيتيها و ميتانيها از دو ايزد بزرگ هند و ايراني به نامهاي: ميترا و وارونا نام برده شده است.
بايد دانست كه در كنار نام اين دو ايزد، نام دو ايزد كهن ديگر هند و ايراني نيز آمده است به نامهاي: ايندر و نساني.
21 یشت عبارتند از:
1-هرمزد یشت2-هفتن یشت3-اردیبهشت یشت4-خوردادیشت5-آبان یشت6-خورشید یشت7- ماه یشت8-تیر یشت9-گوش یشت10-مهر یشت11-سروش یشت12-رشن یشت13-فروردین یشت14-بهرام یشت15-رام یشت16- دین یشت17-اردیشت18-اشتاد یشت19-زامیاد یشت20-هوم یشت21-ونند یشت
در اوستا، در بخش يشتها، يشت دهم به نام ميثر يشت و يا مهر يشت است. اين يشت يكي از كهنترين يشتها است. سه يشت يعني يشتهاي: 5 و 10 و 19 كهنتر هستند، ولي يشت دهم يا مهر يشت كهنتر از همه است. در اين يشت اشارههايي درباره آرياها داده ميشود. در بندهاي 13 و 14 آمده كه ميثر از فرازناي كوه هرا(البرز) بر سراسر جايگاههاي نشيمن آريايي نگران و ديدهور است كه در آن رودهايي بزرگ به سوي ايشكت و پئوروت و مئورو (مرو) و آريا و گو يا سوغذ (سوز) و حوائيريزم (خوارم= خراسمي) روانند. بيگمان بايستي اين رودها را كه از آنها نام برده شده رودهاي آمودريا، مرغاب، زرافشان، هريرود و جز آنها دانست.
اشارهاي ديگر حاكي از كهن بودن اين يشت، در بند 104 است كه ميگويد: مهر، پيمانشكنان را گرفتار ساخته و به كيفر ميرساند، اگر چه در شرق و غرب هند باشند. اين اشاره حاكي از آن روزگاري است كه مزديسنا هنوز در كشورهاي دره سند نفوذ و نيروي عمل نداشته، همچنين اشاره دو بند ديگر (113 و 145) درباره تركيب ميثر اهور شايان نگرش است.
در اين بندها اهورامزدا به زرتشت ميگويد: مهر آفريدة من است و من او را در شايستگي و سزاوار بودن نيايش، همیار خود قرار دادهام. آنگاه بند دوم آغاز ميشود كه تا بند 48 از بازماندههاي كهن يشت است. ميثر كساني را كه به او دروغ گويند و به نامش پيماني بندند كه به آن وفا نكنند، در سراسر قلمرو كشور، هرجايي كه باشند پيگيري كرده و به سزا ميرساند. پيماني كه بسته ميشود ارجدار است، چه پيمان با يك مزداپرست باشد و چه با يك ديوپرست. ولي در عوض، مهر به مهرداران اسبهاي تيزتك مي بخشد، ايزد آذر همواره كساني را كه پيماندار باشند ياوري ميكند و فروشيان به وي فرزندان دلير و پارسا ميدهند.
ميثر را ستايش ميكنيم كه دارنده دشتهاي فراخ است، نگهبان كشورهاي آريايي (ايراني) است و در اين كشورها آرامش و دارش پديدار ميسازد و كارهاي دشوار را چارهگري كرده، نيكبختي و پيروزي براي مردمان ميآورد. چون اوست دلير و كسي كه در همه جا هست و همواره در خور ستايش و بزرگداشت است. در بندهاي 4 و 5 آمده: ميثر ميان همه ايزدان نيرومندترين است، او را با زَاثُر (آب مقدس كه در مراسم مذهبي از آن سود ميجويند)، با هئوم (هوم)، بابرسم و با زباني آكنده از سرود نيايش ميستاييم.
در بندهاي 6 و 7 آمده: ميثر دارنده دشتهاي فراخ از تميزكارهايي كه مردم انجام ميدهند به خوبي آگاه است. هزارگوش براي شنيدن و هزارچشم براي ديدن دارد و از فرازناي آسمان، هموار بيدار و ديدهبان كارهاي مردمان است. مهر تنها ايزد روشنايي و پيمان نيست، بلكه ايزد جنگ و پيروزي است. چون در پهنة نبرد، دو صف پيكار روبروي هم بايستند مهر به آن گروه ياري ميكند كه از روي پاكي انديشه و زودتر، وي را بخواند و او را نيايش نمايد، آنگاه است كه مهر به همراهي ايزد (وات= باد) و ايزد (داموئيش اوپمن) براي ياري به سوي آن جنگاوران روي ميآورد.
ميثر برخلاف آنچه پنداشته شده در هيأت خورشيد نمايان نميشود، بلكه وي روشنايي و نور زرين خورشيد است. پيش از آنكه خورشيد از پس كوه هرا سر بركشد، وي با جامه زرين و زينتهايش از آن بلندي كوه به نگرش همه كشورهاي آريايي ميپردازد. در بند گذشته شرح بندهاي 13 و 14 از كشورهاي آريايي سخن ميرود. در بند 15 از هفت كشور ياد ميشود كه مهر با آن همه ديدگانش نگران آنجاهاست كه سراسر پوشيده از چراگاههاي سرشار و ستوران فراوان است. اين ايزد نيرومند، بزرگي و شكوه ميبخشد، شهرياري و پيروزي ميبخشايد در همة كشورها به آن كساني كه از روي پاكدلي و برابر با آيينهاي ديني و بزرگداشت آن، وي را بستايند.
ميثر در اينجا نموداري از خلق و خوي ايراني مزدايي را نشان ميدهد. وي دشمن بيامان دروغ و دروغگويان است. هيچكس چه سرپرست خانواده، كدخدا و چه شاه نسبت به وي دروغ نتواند گفت، چون مهر از دروغ بيش از هر چي و هر خلافي آزرده ميشود، از اين رو هر جايي كه دروغ باشد و دروغگويي، وي بيدرنگ بدان سو فرود ميآيد و دروغگويان را به سختي سزا ميدهد. همانسان كه جنگاوران با ايمان را ياري ميدهد، جنگاوراني كه نسبت به وي بيايمان باشند، هرگز روي پيروزي را نميبينند و در پهنة كارزار اسب آنها از نيروي تاخت باز ميماند، نيزههاشان در پرتاب به واپس بر ميگردد و هرگاه به سوي رقيب نيز روان شوند كارگر نميافتد (بندهاي 17-21) ولي كساني كه پيرو راستي باشند و مهر ايزد راستي را همواره در نظر داشته باشند و تا پاي جان، پيمان را ارج نهند، هرگاه كه نياز به ياري داشته باشند، ميثر به ياريشان ميشتابد.
اي ميثر توما را يار باش، دشمنان ما را به بيم و هراس بيفكن، چون تويي كه ميتواني نيروهاشان را بازستاني و درماندهشان سازي. چون كسي از روي انديشه پاك، مهر را بستايد در پيكارگاه از گزند سلاح دشمن هر چند كه چابك باشد در امان خواهد ماند (بندهاي 24-27) ميثر شايان ستايش است كه سخنها را به راستي هدايت ميكند، او را ميستاييم كه بخشنده سود و مال و خواسته است و پيكرش تجّسم كلام مقدس ميباشد، دلير و جنگاور است، ناراستگرايان را بر مياندازد و در برابر به كساني كه پاسش دارند، در كشور، نظام و نيرومندي و پيروزي پديد ميآورد. ولي باز هم نيروي كينكشي دشمنان را پيگيري ميكند و هر چه هم كه نيرومند باشند، هيچ گاه پيروزي به سراغشان نخواهد آمد (بندهاي 25-27)
ميثر ايزدي است كه فرّ و شكوه ميبخشد، نعمت و ثروت ميبخشد، خانه و خانواده را سرشار از سرور و شادي ميكند و در عوض خان و مان دشمنان و بيمهران را ويران ميسازد. اوست كه به ايمان دارانش پاداش ميدهد و به دشمنان راستي سزا ميدهد. از نگرش و توجه اوست كه نظام روستا و خانواده برقرار است، در روستا و خانواده زنان زيباي بلند بالا، فرزندان دلير، اسبان تيزتك و گردونههاي عالي و بناهاي باشكوه و بسترهاي نرم و خوشبو برقرار است، از اين روست كه گروه پيروان، همواره به هنگام در آيينهاي ستايش وي حاضر ميشوند. گروه ستايندگان در اين آيينها به دعا و خواندن سرود ميپردازند به شرح زير:
مهر، دارنده دشتهاي فراخ را ميستاييم كه سخن را به راستي هدايت ميكند، نيرومند است و دارندة شهرياري و هزار چستي است، كسي كه برانگيزانندة جنگ است و به جنگاوران نيرو ميبخشد، با استواري و دليري صفهاي دشمنان را در هم ميشكند، دو جناح سپاه را بپرا كند و بر قلب سپاه دشمن از وي، بيم و هراس چيره شود، اوست كه جمع فشرده و انبوه دشمن را با شرار ترس ميپراكند، يورش ميبرد و سر كساني را كه به او دروغ گويند از تن دور ميكند و تا دوردستها پيگيريشان مينمايد، خانهها و شهرهايشان را ويران ميسازد، چون مهر ناخشنود باشد، سلاح دشمنان از كار ميايستد و هر چند كه چالاك ونيرومند باشند، جنگ ابزارشان به هدف نميرسد. ايزد رشنوو سروش پاك (سراوشا)در ميدان جنگ به ياري او، ميان سپاه دشمن نفاق و شكست پديد ميآورند و خود مهر چون خشمگين و آزرده خاطر است هزاران هزار از دشمنان را بيامان به خاك هلاك در ميافكند (بندهاي 35 و 43) در بندهاي 44-46 چنين آمده است:
جايگاه مهر به گستردگي سراسر زمين است، پناهگاهي روشن و تابنده و بيرون از نيازمندي هر نيازي است. هشت ايزد كه ياران او هستند، فرازين گاه هشت بلندي، ديدهبان بر كارهاي مردمان هستند تا هرگاه پيمانشكني به كار پرداخت و يا كساني پيمانشكنان و دروغگويان را پناه دادند، به آنان يورش برند و آنها را بر اندازند. مهر خود نيز همواره با هزار ديدهاي ديدهبان است و مهريان را از هر خطري نگهداري ميكند. ميان دو سپاه جنگجو، مهر، ناگهان پديدار ميگردد و ميان صفها مينگرد و بر روي اسب به تكاپو در ميآيد. بازوان و چشمهاي جنگاوراني را كه به مهر دروغ گويند، از كار باز ميدارد، گوشهايشان را ناشنوا و پاهاشان را ناتوان ميسازد تا بدون پايداري در چنگ هماورد اسير شوند (بندهاي 47 و 48)
در بندهاي 53-48 چنين آمده است: اهورامزدا از براي ميثر بر آن قلّة بلند و درخشان هرئي تيبرز، زيباترين جايگاهها را ساخته است، در آن جايي كه ميثر ديدهبان و نگران مردمان است، در آن جايي درخشان كه نه گرما و نه سرما، نه روز و نه شب است و هيچگاه بر آن كه نمينشيند و اين جايگاه آسماني را به فرمان اهورامزدا، امشاسپندان و خورشيد فراهم كردند و مهر سراسر جهان خاكي را از آن فرازين گاه آسماني زير نظر دارد و هرگاه مردي بدكنش برخلاف راستي و آيين پيمانداري كاري انجام دهد، مهر به همراه سروش و ايزد نئير يوسنگهه گردونة خود را به جنبش درآورده و پيمانشكن را هركجا كه باشد به سزا رساند. كرده (كرت= بخش) 12 و 13 يعني بندهاي 49 تا 59 از پيوستهاي زرتشتي بر اين يشت هستند. كرده 12 به شرح بالا بود و اينك كرده 13 كه شايان نگرش است و فروپاشي نيرويي كه در اصلاحات مزدايي گرفته به نظر ميرسد. ايزد ميثر دستها را به سوي اهورامزدا براي گلايه بر ميآورد و در اين جا همان گلايههاي ايزد تيشتري را بيان ميكند به شرح زير:
من نگهبان و ديدهبان همه آفريدگان نيك تو هستم اي اهورامزدا، ولي مردمان چنانكه بايستي در آيينهاي ستايش، مرا چون ديگر ايزدان نميستايند، هرگاه گروه ايمانداران مرا نيز چون ديگر ايزدان بستايند، هر آينه من با همة نيرو به هنگام نيازمندي بر آنان فرود آيم. آنگاه پاراگرافي در آيينهاي نيايش ايزد ميآيد به شرح زير:
از بند 60 تا 72 باز هم بخشهايي از سرودة قديم دربارة مهر ميبينيم به شرح زير:
ستايش مهر شايسته است كه دارندة دشتهاي فراخ است، تيزبين است و هيچگاه فريفته نميشود، چون داراي ده هزار ديدهبان است، اوست سرپرست روستاها و شهرها كه هميشه آمادة ياري و كمك به ايمانداران است، به هنگام، باران ميباراند و از ريزش باران است كه زمينها سرسبز ميشود و گياهان ميرويند (بندهاي 61 تا 63)
پيشاپيش ميثر (مهر)، ورثرغن (بهرام) به چهرة گراز (وراز) آماده يورشي با دندانهاي تيز و چنگ كوبندهاي به جنبش در ميآيد، تا دشمنان و ايمانان به مهر را در حال تاخت، گرفتار سازد و آنها را چنان درهم كوبد كه نيروي زندگيشان از بين برود (بندهاي 70 تا 72).
در بندهاي 88 تا 94 درباره ميثر چنين آمده: هئوم (هوم) آن سرور نيرومند و درمانگر، با چشمان زرين در فرازين گاه كوه هرئي تيبرز كه (هوك ائيري)خوانده ميشود، از برسم و زاثر و بهترين سرودهاي پاك نياز داده و آن چنان آيين ستايشي با فرّ و شكوه از براي ميثر (مهر) انجام داده كه در پيمايش يشتها كمتر به همانند آن بر ميخوريم... آنگاه است كه ميبينيم اهورامزدا در برابر امشاسپندان، سروري و نگهداري مردم را به او ميدهد تا هم در اين گيتي و هم در جهان پسين، او بزرگترين ايزدان و فرمانرواي آنها باشد.
ميترا در هنگام فرورفتن خورشيد، از آن جايگاه آسمانياش، سراسر زمين را مينگرد و بر همهجا چيره ميشود تا آنچه را كه در زمين و آسمان است نگاه كند. گرزي به دست دارد كه صد گره و صد تيغه آن سراسر از زرناب بوده و رنگي شفاف دارد كه مردان و زنان پيمانشكن را سركوب ميكند و آن، بين همة جنگ ابزارها استوارترين و پيروزترين است. از هيبت و سختي خشم او، اهريمن تبه كار به لرزه در ميآيد، أإشم (ديو خشم) آن ديو بدكار در بيم و هراس شود، ويذاتو (ويدتو)آن ديو پليد از كار درافتد (بند 93) و ديوبوش ياست (ديو خواب)، آن درازدست (درغوگو)ناپاك لرزان گردد و همة دروغ پرستان وَرِنَ(گيلان) به ترس و بيم دچار گردند (بندهاي 95 تا 98)
در بندهاي 99 تا 101 آمده: ميثر دارندة دشتهاي گسترده از سوي راست زمين در حالي كه برگردونهاش سوار است، پديدار ميشود. ايزد سراشا در سوي راستش و ايزد رشنو (رَشْنْ) در سوي چپش ميتازند و ديگر ايزدان و امشاسپندان و فروشيان تيزهسوار دورادور او را فرا گرفتهاند، به اين گروه ياوران، بهترين جنگ ابزارها را ميبخشد، تيرهايي پران كه با پرهاي عقاب آراسته شدهاند. چون با شتاب به سپاه كشوري كه پيمانشكني كرده و به او دروغ گفته، برسد، ناگهان به اسب و اسبسوار فرو كوبد، چنانكه هر دو در يك آن بر زمين افتند.
در بخش سيام از آيينهاي ستايش و فديه براي مهر (ميثر) گفتوگو شده. اهورامزدا به زرتشت ندا ميدهد كه مهر را بستاي و مردمان را، راه پيشكش راستی بياموز كه چون مهر نگهبان و ياور همه مزداپرستان ميباشد. در آيينهاي ديني بايستي زئوتر (پيشواي ديني= زوت) شيره هوم و زَأثر (آب مقدس) را نياز كنند و مزداييان ميتوانند از آن شيرة هومِ نياز شده، بنوشند. اين آيين بايستي به گونهاي كامل از روي باريكبيني و درست انجام شود .
بند 122 از كرده 30، داراي ارجي بسيار است، چون دربارة شستوشوي مهريدينان به روشني جستارهايي در آن آمده و چنانكه در زير خواهد آمد در كيش جهاني مهر، شستوشو داراي ارج و ورجي بسيار است.
مهريان در آغاز كار براي انجام بايستههاي ديني و شركت در آيينهاي مذهبي بايستي تا مدت سه شبانهروز شستوشو ميكردند .بردباري سختيها و دردهايي كه در سلسله مراتب ورود به جرگة مهري مذهبان اصلي بايسته بوده، هفت وادي است كه بعدها پس از اسلام اين هفت وادي در سير و سلوك عارفان وارد شد و از آن سود جستند.
نيرو و نفوذ بعدي ميترا پس از اصلاحات زرتشتي دوباره بازگشت كرد. اين ايزدي است كه اهورامزدا در (گرونمان= عرش) او را ارج نهاده است. براي نگهداري و ياري مهردينان، بازوان بلند مهر از همان گرونمان سرازير ميگردد. وي داراي گردونهاي است بسيار زيبا با زينتهاي فراوان و زرّين. اين گردونه را چهار اسب سپيدرنگ بسيار زيبا كه خوراكشان معنويات است بر سراسر سپهر ميكشند. در سوي راست واي ايزد رشنو و در سوي چپش ايزد چيستا قرار دارند. پيشاپيش وي داموئيش اوپمن به صورت يك گراز ميتازد و ايزد آذر به همراه مهر در پيش وي است. در گردونة مهر، هزار كمان است، كمانهايي ممتاز با زههاي استوار كه با آنها چون تيرهاشان پرتاب شود با شتابي بياندازه تند به سوي هدف روان ميشوند و ديواني بسيار را ميكشند. تيرهايي بسيار استوار كه با پرعقاب آراسته شدهاند و از آنها بهتر نتوان شناخت. در كنار كمانها گردونة مهر باشد و اينها همه بر تن ديوان و ديويسنان مينشينند.
براي پيكار با ديوان در اين گردونه جنگ ابزارهاي بسيار ديگري نيز هست: يك هزار شمشير دولبه برنده از پولاد، يك هزار خنجر دودم بسيار استوار، يك هزار گرز آهنين كه هر يك داراي هفت گره (قبه) ميباشند و سرانجام يك گرز كه ايزد مهر آن را به دست دارد، اين گرز داراي صد تيغه و صد گره است كه چون فرود آيد، هر دشمن نيرومندي را خرد ميكند. اين گرز از برنج زرد ساخته شده و ريخته شده از فلزي زرد رنگ است كه استوارترين و پيروزمندترين جنگ ابزارهاست. ميثر با اين جنگ ابزارها، ديوان و دروغگويان به مهر (Mithro-drud) را نابود ميسازد. آنگاه پس از كشتن ديوان، با ارابهاش از فراز هفت كشور ميگذرد (بندهاي 123 تا 135)
ميثر (مهر) نخستين ايزد آسماني، نيرومندترين و دليرترين ايزدان است. ايزدي است جنگاور كه مهرباني و دوستي بسيار دارد از براي ايمان داران. پيمانشكنان و دروغگويان را نسبت به او هيچ راهي براي رهايي نيست، چون ضربت گرزش در روشنايي و تاريكي، در پنهان و آشكار، هر جايي كه باشند نابودشان ميسازد. او كسي است كه ايزد روشنايي و فروغ است. سحرگاهان به پيكار تاريكي برخاسته و بامدادان بر جهان پديدار ميشود و همة آفريدههاي نيك را روشن ميسازد كه پيش از آن در پشت پردة تاريكي ناديدني بودند. چهرهاش چون تيشتري درخشان و نوراني است گردونهاش روان و زيبا و ستارهنشان است.
ميثر (مهر) در ريگ ودا (کتاب مقدس هندوان)
همة جستارهاي اوستايي را دربارة اين خداوند بزرگ پيش از زرتشت و ايزد عاري دوران زرتشتي را ميتوان در مهر يشت بررسي كرد. سنجش سرشت و سيرت و كارها و سرپرستيهاي مهر با موارد ودايي شايان نگرش خواهد بود. پيوندهاي مهر و هوم در اين يشت و آنچه كه دربارة ميتر Mitra و هوم (سوم) soma در وداست كه پيش از اين گفته شد، پرارج است. وانگهي سنجش سيرت و كارها نيز شايان نگرش خواهد بود. از سوي ديگر اين جستارها براي دانستن باريك بينانهتر ميترائيسم جهاني كه در اروپا رواج داشت و دارد و آگاهيهاي ما دربارة آن بسيار اندك است، سودمند است. اينك سرودي ودايي درباره ميتر در زير آورده ميشود.
در ريگ ودا كتاب 1، بخش 5، بند 69 چنين آمده است:
1- اي مهر، شما فروغ كشور و آييني كه جاويد است، نگاه داريد.
2- اي مهر، سيلابي كه شما بر زمين ميريزيد، آب آن بسيار شيرين است.
3- از شما اي مهر- اي ورونه ميخواهم كه به من آسايش و توانگري و فرزندان و تندرستي بدهيد.
4- اي ايزداني كه گيتي را ياوري ميكنيد و اي آدتي و اي ايزدان جاويد، اي ورونه و مهر، هيچگاه آيين خود را ناتوان نسازيد.
سرود زير در ريگ ودا ويژة ميتراست:
1- ميترا چون به سخن درآيد، مردم را به كار بر ميانگيزد، ميترا زمين و آسمان هر دو را نگه ميدارد. ميترا مردم را با چشماني كه بسته نميشود، مينگرد. پس با روغن مقدسي براي ميترا نذر و فديه آوريد.
2- آنكه براي تو اي ميترا خوراك ميآورد، نذر و ميزد برتر از همه باشد. اين ميترا آنكه ميكوشد تا قانون مقدس را نگاه دارد آديتي است. آنكه تو، او را ياري كني هرگز كشته نشود و شكست نخورد و هيچ رنج و دردي از دور و نزديك به او نرسد.
3- باشد كه ما با شادي از خوراك مقدس و آسوده از بيماري و با زانوهاي خم شده بر روي زمين گسترده و با پيروي دقيق از قانون آديتي در رحمت مهرآميز ميترا به جاي مانيم.
4- اي ميتراي سزاوار ستايش و آفرين، با پادشاهي زاده شد، پادشاه و بخشنده باشد كه ما از محبت مقدس او بهرهمند شويم و در مهرباني محبتآميز و فراوان او بهرهمند شويم.
5- آن آديتيَيِ بزرگ كه بايد او را با پرستش خدمت كنيم و مردم را بر ميانگيزد، سراينده را مورد مهر و محبت قرار دهد. به ميترا كه در خور والاترين ستايش است، نذري را كه او دوست دارد، در آتش پيشكش نماييد.
6- محبت سودمند ميترا، خداوند و نگهدارندة نوع بشر، آوازة والا و بالاترين جلال ميبخشد.
7- ميترا كه فرّ و شكوه او در دورترين جاها پراكنده است، در نيرو از آسمان ميگذرد و در آوازة خويش از زمين فزوني مييابد.
8- همة پنج نژاد (همة مردم و تيرههاي آريايي) به ميترا پناه ميجويند كه در ياري كردن نيرومند ميباشد، چون او نگهدارندة همة خدايان است.
9- ميترا به خدايان و به مردم زنده و به آنان كه گياه مقدس را ميگسترند، در اجراي قانون مقدس روزي ميدهد (ماندالاي سوم- سرود 60)
در بسياري از آيينهاي نيايش، نمازگزاردن و قرباني و پيشكش نذرها براي ميترا، در اوستا و وداها يكسان است. در ريگ ودا، سرود 71 چنين آمده:
1- اي وارونا و ميترا كه دشمن را نابود ميكنيد، با نيرو به اين قرباني نيك ما بنگريد.
2- زيرا شما، وارونا و ميترا كه دانشمند و فرمانرواي بر همه هستيد، سرودهاي ما را برسازيد، چون شما بر آن توانا هستيد.
مهر در ارمنستان قديم
در يونان و روم، هليوس و سل خداي خورشيد بودند و در هندوستان سوري خداوند خورشيد به شمار ميرفت. در روم ميترا را خورشيد شكستناپذير (سل اينويكتوس) و به لاتين سپلنتنس = ميتراي تابنده ميخواندند. اينها همه در اساطير يوناني، رومي، هندو و همچنين در اساطير بابلي و مصري خدايان خورشيد بودند كه همانندي بسياري با خورشيد اوستايي داشتهاند.
در بين ارمنيان نيز چون فرهنگ و ديانت ايراني، مهر نفوذي شايان نگرش داشت و چون ايزدان ديگر اهليت و جايگاه ويژهاي داشته است. هرچند كه در ارمنستان، درباره ايزد ميثر آگاهي اندكي در دست است و اگرچه آگاثانگلوس ميگويد كه در با گاياريچ معبدي به نام مهر بوده است، ولي درباره اينكه چگونه و با چه ساز و كاري او را ميپرستيدهاند هيچگونه آگاهي در دست نيست. واژههاي بسياري از واژه مهر جدا شده است مانند: مهيين (بتكدهي ممعبد مهكن) به معني ماه (لموئيس) .پس از آن نام ويژة ماه هفتم سال در ايران شده. نامهاي ويژهاي چون: مهروژان- مهنداك - و مهر كه همگي از مهر جدا شدهآند انگيزهشان اين است كه مهر در ميان مردم خيلي دوستداشتني بوده است.
مهر از واژههاي ايراني و معني آن خورشيد است (ميهر= ميتر= ميثر= مهر) گزنفون مينويسد: ارمنيها، اسبها را به مهر ميبخشيدند و فديه ميدادند. بنار به گفتة استرابون در هنگام جشن مهرگان از ارمنستان بيست هزار اسب براي دربار ايران به عنوان خراگ (خراج) و پيشكش فرستاده ميشد.
تاريخنگاران ارمني (يقيش و موسي خورني)ميگويند: ايرانيان (چنانچه عادت ارمنيها نيز اين بود) به نام مهر سوگند ياد ميكردند، زيرا او پشتيبان و نگهدار پيمان و راستگويي بود. در پهلوي واژهاي هست به نام ميثر دروج كه معني آن پيمانشكن است. مهر در مذهب زرتشتي، در رده سوشيانت (سوشيانس) يعني رهايي بخشنده شمرده شده است و كارگزاري دارد كه رستاخيز نمايد .
جشن مهرگان
شانزدهمين روز هر ماه را مهر روز ميناميدند و ايزد مهر را كارگزار اين روز ميدانستند.
برابر آيين و روش، چون نام روز و ماه باهم ميشد، آن روز را جشن ميگرفتند و به همين انگيزه روز شانزدهم از ماه مهر، جشن مهرگان بود و يكي از پرارجترين جشنهاي ايرانيان باستان به شماره ميرفت.
تاريخ نگاران از روزگاراني بسيار ديرين دربارهي اين جشن سخن گفتهآند. در روزگار هخامنشينان جشن مهرگان بسيار شايان نگرش بود و در نوشتههاي تاريخنگاران يوناني درباهاش جستارهايي آمده و در پارسي باستان آن را ميترا كانا(مهرگان يا مهرجان) ميخواندهاند. (بايد دانست كه چون در عربي حروف (گ) نيست پس در اسلام مهرگان، مهرجان ناميده شد). آنگونه جشنهاي با شكوه و بزرگ و اسرارآميزي كه در سراسر كرانهي آسياي كوچك، زير عنوان ميترا كانا برگزار ميشد،كتزياس كه در مرز سال 390 پيش از ميلاد كتابهايش را دربارهي ايرانيان بويژه هخامنشيان نگاشته چنين آورده است: پادشاهان هيچگاه مست نميشدند و در بادهخواري زيادهروي نميكردند، و در سرور همگاني شركت ميكردند. اين جشن چنانكه گفته شد روز شانزدهم از مهر ماه برابر با دوم ماه اكتبر، برگزار ميشد. در زمان ساسانيان نيز اين جشن با آيين و شكوهي فراوان برگزار ميشد و در روايت از كارهاي خسروانوشيروان كه گشادهدستي در بخشندگي در چنين روزها و بويژه در جشن مهرگان داشت در روز شانزدهم مهر به مستمندان و بيچارگان در دستگيري فراوان مي كرد. ساسانيان برابر آيين، رخدادهاي شاديآور و جشن ساز را به روزهاي خوب خود به ويژه به مهر روز منسوب ميكردند. از جمله آنكه مشيه و مشيانه يعني نخستين زوج بشري از تخمه كيومرث در چنين روزي آفريده شدهاند.
در ايران باستان به ويژه روزگار اوستايي، سال به دو پاره بخش ميشد: تابستان (هَمَ) و زمستان (زَيَنَ). جشن نوروز، جشن آغاز تابستان و مهرگان جشن آغاز زمستان بود. بايد دانست كه جشن مهرگان از سلسله جشنهاي طبيعي است كه با دگرگوني فصلها وابستگي دارد.
مهرگان از روز شانزدهم مهر آغاز و در روز بيست و يكم يعني رام روز پايان مييافت. روز نخست مهرگان، همگاني و روز پايان مهرگان ويژة بزرگان بود. تاريخنگاري به نام ابوسعيد عبدالحيبن ضحاكبن محمود گرديزي كه در سال 444 هجري كتاب زينالاخبار را نگاشته از جشنهاي ايران باستان بخشي آورده و پارهاي از آن بخش كه دربارهي مهرگان است در زير آورده ميشود:
اين روز مهرگان باشد و نام روز و نام ماه همراهند و چنين گويند كه اندر اين روز آفريدون بر بيوراسب كه او را ضحاك گويند، پيروز شد و او را اسير كرد و او را بست و به دماوند برد و در آنجا وي را زنداني كرد. مهرگان بزرگ و برخي از مغان چنين گويند كه اين پيروزي فريدون بر بيوراسب، رام روز بوده است (روز بيست و يكم مهر) و زرتشت كه مغان او را به پيامبري دارند، ايشان را فرموده است، بزرگ داشتن اين روز و روز نوروز را.
در شاهنامه، جشن مهرگان به فريدون منسوب است كه پس از پيروزي بر ضحاك و آمدن به گاه شهرياري، آن را بر ساخته كرد و اين روايتي است كه بايستي بسيار كهن بوده باشد. چند بيت از شاهنامه دربارهي فريدون و ضحاك و مهر روز در زير آورده ميشود:
فريدون چو شد بر جهان كامكار
|
|
ندانست جز خويشتن شهريار
|
به رسم كيان تاج و تخت مهي
|
|
بياراست با كاخ شاهنشهي
|
به روز خجسته سر مهرماه
|
|
به سر برنهاد آن كياني كلاه
|
زمانه بياندوه گشت از بدي
|
|
گرفتند سر يك ره ايزدي
|
دل ازداوريها بپرداختند
|
|
به آيين كي جشن نو ساختند
|
پرستيد مهرگان دين اوست
|
|
تن آسايي و خوردن آيين اوست
|
كنون يادگار است ازو ماهمهر
|
|
به كوش و به رنج ايچ منماي چهر
|
چنانكه ابوريحان يادآور شده به انگيزهي آسانگيري در حساب كبيسه، جشن مهرگان از آغاز مهر به روز شانزدهم برده شد. فردوسي نيز مهرگان را در آغاز ماه مهر ميداند.
پس از ساسانيان، در آن روز روزگاران پرآشوب كه بر ايران به انگيزه گسترش نابساماني و پريشاني چيره شد، باز هم ايرانيان آيينهاي گذشته و آدابشان را همچنان نگه ميداشتند و هنگامي كه فرصتي به دست ميآوردند، اين آداب و آيينها به آشكاري و روشني و فرّ و شكوه برگزار ميشد و هنگامي كه سختيگيري تازيان در اين باره آغاز ميشد، ايرانيان به گونهةاي پنهان آيينهاي خود را برگزار ميكردند. سرانجام به انگيزه اهليت اين آيينها، شايان نگرش بود و پذيرا شدن يا زير همان عنوانها و يا زير سرپوشها و عنوانهايي تازه، مورد پذيرش و اقتباس تازيان يورشي و دشمنان ايران قرار ميگرفت. از آن جمله است جشن مهرگان. رودكي دربارة مهرگان چنين سروده است:
ملكا جشن مهرگان آمد
|
|
جشن شاهان و خسروان آمد
|
جز به جاي ملهم و خرگاه
|
|
بدل باغ و بوستان آمد
|
مورد برجاي سوسن آمد باز
|
|
ميبر جاي ارغوان آمد
|
تو جوانمرد و دولت تو جوان
|
|
مي بر بخت تو جوان آمد
|
از سرودههاي منوچهري دامغاني چنين بر ميآيد كه در آن روزگار، در زمان مسعود غزنوي (421 تا 440 هجري) اين جشن، باشكوهي فراوان برگزار ميشده است، ولي نه در آن دوران، بلكه پيش از آن نيز اين جشن و جشنهاي ديگر ايراني برپا ميشده تا آنجا كه ديگران با خشنودي و سرور به برگزاري آنها دلبستگي نشان ميدادند. ابوالفضل بيهقي شرح اين جشن را كه در روزگار مسعود غزنوي برگزار ميشد در كتاب خود آورده است به شرح زير:
و روز دوشنبه دو روز مانده از ماه رمضان به جشن مهرگان بنشست و چندان نثارها و هديهها و طرف و ستور آورده بودند كه از حد و اندازه بگذشت و سوري صاحب ديوان بياندازه چيزها فرستاده بود، نزديك درش تا پيشآورد، همچنان نمايندگان بزرگان پيرامون چون خوارزمشاه آلتونتاش و امير چغانيان و امير گرگان و كشورهاي قصدار، مكران و ديگران بسيار چيز آوردند و روزي با نام بگذشت.
در ديوان منوچهري دامغاني، چندين جا ازجشن مهرگان ياد شده، ولي زيباترين آنها در مُسمّطي است كه در شادباش جشن مهرگان براي سلطان مسعود غزنوي سروده شده كه يك بخش از آن در زير ميآيد:
شاد باشيد كه جشن مهرگان آمد
|
|
بانگ و آوايِ دَرايِ كاروان آمد
|
كاروان مهرگان از خَزران آمد
|
|
يا ز اقصاي بلاد چينسان آمد
|
نه از اين آمد، بالله نه از آن آمد
|
|
كه ز فردوس برين وز آسمان آمد
|
|
مهرگان آمد، هان در بگشاييدش
|
|
اندر آريد و تواضع بنماييدش
|
از غبار راه ايدر بزداييدش
|
|
بنشانيد و به لب خرد نجاييدش
|
خوب داريد و فرمان بستاييدش
|
|
هرر زمان خدمت لختي بفزاييش
|
|
|
|
|
|
در ادبيات به ويژه شعرهاي پارسي از مهرگان بسيار سخن به ميان آمده و چند بيت شعر از شاعران ايران در زير ميآيد:
گاه آن آمد كه باد مهرگان لشگر كشد |
|
دست او پيراهن اشجار ازسر بركشد
|
باغها را داغهاي عبريان بر برزند
|
|
شاخها را جادر نسطوريان بر سر كشد
|
زانكه سي سنبر چو نما مست و نرگس شوخچشم
|
هر دو بدخو را همي در زر و در زيور كشد
|
مهرگان آمد و جشن ملك افريدونا
|
|
آن كجا گاو خوشش بودي بر ما يونا
|
(دقيقي)
آدينه و مهرگان و ماه نو
|
|
بادند خجسته هر سه بر خسرو
|
(قطران تبريزي)
مهرگان آمد گرفته فالش از نيكي مثال
|
|
نيك روز و نيك جشن و نيك وقت و نيك فال
|
(عنصري)
مسعود سعدسلمان شعري بسيار زيبا و دلكش دربارهي جشن مهرگان سروده كه در زير ميآيد:
روزمهر و ماهمهر و جشنفرخ مهرگان
|
|
مهر بفزا اي نگار ماهچهر و مهربان
|
مهرباني كن به جشن مهرگان و روزمهر
|
|
مهرباني كن به روز مهر و جشن مهرگان |
جام را چون لاله گردان از نبيد بادهرنگ |
|
وندر آن منگر كه لاله نيست اندر بوستان
|
كاين جهان را ناگهان از خرمي امروزكرد
|
|
بوستان نو شكفته عدل سلطان جهان
|
یاری نامه:
رضایی،عبدالعظیم،تاریخ تمدن و فرهنگ ایران،تهران:در،1381
. چهار بيت را شمسالدين محمد بن قيس رازي در كتاب المعجم في معايير اشعار العجم آورده است.
|
دانش جوی رشته زبان دان نوشته شده توسط مهمان فعال 2010-10-03 16:08:33 سلام آقای پولادی شما خیلی بیمعرفت هستید شاید بیش از 100 بار به انجمن در خ دز رفتم وآدرس شما یا تلفنی میخواستم ولی آنها بسیار حرفهای نادرست می زدندو هیچ گونه آدرسی نمی دادند خلاصه پروژه ام را به پایان رساندم ونمره خوبی گرفتم فقط بگویید پاسخ دهندگان اهواز اینگونه با دیگران برخورد نکنند. | مزدایی نژاد نوشته شده توسط مهمان فعال 2010-10-03 12:59:34 وقت بخیر ما زرتشتیان وقتی این همه فرهنگ و محتویات دینی داریم چرا جشن مهرگان را به این سبکی برگزار می کنیم و همه اش به ضحاک و فریدون ربط می دهیم واقعا مهر یشت بسیار زیبا می باشد. سپاسگزاریم. آقای ارغوانی | مهناز پرتوی نوشته شده توسط مهمان فعال 2010-10-03 11:26:23 درود چقدر زیبا تا امروز نمی دانستم که هر بندمهر یشت اینقدر معنی و مفهوم دارد و اصلا نمی دانستم که مهر در ارمنستان و هند مورد احترام بوده است. بسیار سپاسگزارم. |
ارائه نظرات مختص اعضاي سايت ميباشد. لطفا ثبت نام كرده و لاگين كنيد. |